سازمان ملل: تغییرات اقلیمی اثرات ویرانگری بر مردم افغانستان دارند هشدار در رابطه با خطر وقوع سیل در ۱۲ ولایت افغانستان (۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳) قربانیان سیل در افغانستان به ۴۰۰ نفر رسید (۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) تلفات حمله به گردشگران خارجی در بامیان به شش تن افزایش یافت هشدارها درباره خطر فروریختن منار جام در ولایت غور افغانستان پس از وقوع سیل هشدار درباره وقوع سیل در ۱۶ ولایت افغانستان سخنگوی وزارت خارجه اقدام تروریستی بامیان را محکوم کرد افغانستان ششمین کشور آسیب‌پذیر جهان در برابر تغییرات اقلیمی سد سلما در هرات پر شد | هشدار درباره وقوع سیل در هرات سیل در ولایت غور افغانستان جان ۵۰ نفر را گرفت + فیلم و عکس غربت ناشران افغانستانی در جشن کتاب ایران در حمله افراد مسلح ناشناس ۴ گردشگر خارجی در بامیان کشته شدند هشدار کاظمی قمی به اروپا | تداوم بحران در افغانستان گریبانگیر شما خواهد شد ویدئو | سیل در بغلان افغانستان به روایت تصویر هلال احمر از ارسال اقلام امدادی به مناطق سیل‌زده افغانستان خبرداد آغاز موج جدید بارندگی و احتمال وقوع سیلاب در افغانستان از جمعه (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) بار تغییرات اقلیمی بر دوش مردم غریب افغانستان هلال‌احمر افغانستان از ایران برای کمک به سیل‌زدگان بغلان درخواست کمک کرد ۵ ناشر افغانستانی در نمایشگاه سی‌وششم کتاب تهران رئیس کل موزه ملی ایران: ما باید میراث افغانستان را به درستی به جهان معرفی کنیم
سرخط خبرها

شهید جاویدالاثر لشکر فاطمیون | او بی‌قرار رفتن بود

  • کد خبر: ۴۴۲۶۵
  • ۰۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۵
شهید جاویدالاثر لشکر فاطمیون | او بی‌قرار رفتن بود
شهید «محمدصدیق رضایی» از شهدای لشکر فاطمیون است. او سال ۱۳۹۴ به شهادت رسیده و هنوز پیکرش شناسایی نشده است. دختر این شهید افغانستانی می‌گوید: او بی‌قرار رفتن بود.
صدر | هاشمی، شهرآرانیوز؛ «محمدصدیق رضایی» از شهدای مدافع حرم و لشکر فاطمیون است. شهید رضایی سال ۱۳۹۲ بعد از شنیدن اخبار جنایت‌های داعش در سوریه بار سفر بست و برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴ در جریان یک عملیات به شهادت رسید. پیکر این شهید مدافع حرم هنوز به مشهد بازنگشته و او جاویدالاثر است.
 
«زهرا خلیلی»، دختر شهید رضایی، در رفت‌وآمد‌ها و ارتباطاتی که با خانواده شهدای فاطمیون داشته است، متوجه می‌شود که ارتباطی بین خانواده شهدا و دفتر فاطمیون وجود ندارد و حالا سال‌هاست که تلاش می‌کند خانواده شهدا را شناسایی کند و برای حل مشکلات احتمالی آنان گام بردارد.
 
او فرزند بزرگ شهید رضایی است. پدرش متولد ۱۳۴۷ در مزارشریف است، سال ۱۳۶۵ به ایران می‌ِآید و بعد از چند سال زندگی در کاشان، با همسرش در مشهد ساکن می‌شوند.
 
زهرا می‌گوید: «شغل پدرم صندوق‌سازی با ورق‌های فلزی بود. سال‌های اول با دایی‌ام شریک بود و به‌مرور خودش توانست در گلشهر کارگاه ساخت صندوق بزند. این اواخر بیشتر صندوق‌های تولیدی را به افغانستان و پاکستان صادر می‌کرد.»

بدون اطلاع خانواده کارگاه را جمع کرده بود

او به ارتباط دایی‌اش با لشکر فاطمیون اشاره می‌کند و در ادامه می‌گوید: «دایی‌ام با گروه اول فاطمیون عازم سوریه شد. پدرم اخبار سوریه را دنبال می‌کرد و هر زمان که دایی از سوریه برمی‌گشت، خبر‌های آنجا را به پدر می‌داد. پدر دیگر بی‌تاب شده بود و قصد عزیمت داشت، ولی باید سفارش‌هایی را که از قبل گرفته بود، تحویل می‌داد و کارگاه را جمع می‌کرد. ما از جمع‌کردن کارگاه خبر نداشتیم.»
 
او با اشاره به شوخ‌طبعی پدرش و ارتباط خوبی که همیشه با جوان‌ها داشت، می‌گوید که با شنیدن اخبار سوریه ناراحت می‌شد و وقتی خبر نبش قبر «حجربن‌عدی کندی»، از یاران حضرت علی (ع)، را شنید خونش به جوش آمد و قصد رفتن کرد. مادرم و ما مدتی رفتن پدر را عقب انداختیم، ولی کارهایش را سرعت داد و هر روز برای رفتن بی‌قرارتر می‌شد.»
 
شهید رضایی آذرماه ۹۲ خانواده‌اش را قانع می‌کند تا برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود، بعد از چند ماه برای ۱۵ روز به خانه برگشت. اما روز یازدهم دلش طاقت نیاورد، ساکش را جمع کرد و پیش دوستان هم‌رزمش بازگشت. وقتی همسرش به او گفت تو قول داده بودی که یک‌بار برای زیارت بروی، شهید رضایی به او گفت که باید بروم تا از دیگر هم‌رزمانم عقب نمانم.
 
دختر شهید در ادامه می‌گوید: «از مادر خواست مراقب خودش و بچه‌ها باشد. آن زمان من ازدواج کرده بودم. خواهر و برادرهایم هم دانش‌آموز بودند و کسی به‌جز مادر نمی‌توانست مانع رفتنش شود.»

آخرین دیدار با خانواده

از وقتی به سوریه رفت تا زمان شهادتش در سال ۹۴ هفت‌بار برای دیدن خانواده به مشهد می‌آید. زهرا دراین‌باره می‌گوید: «پدرم ۷ بار توانست به مرخصی بیاید و دوباره اعزام شد. از خطرات و اتفاقات آنجا برای ما خانم‌ها صحبت نمی‌کرد، ولی بعد‌ها دوستانشان برای ما تعریف کردند که او مسئول حراست سراج و فرمانده گروهان پیاده‌نظام بوده است. سراج مقر اصلی فاطمیون در دمشق است.»
 
شهید رضایی وقتی ۱۶ فروردین ۹۴ از مشهد عازم سوریه شد، خبر نداشت که این آخرین‌باری است که خانواده‌اش را می‌بیند. در این مدت بعضی از دوستانش شهید شده بودند و او هم هوایی شهادت بود. دخترش درباره نحوه شهادت پدر می‌گوید: «۳۱ اردیبهشت‌ماه همان سال پدرم همراه با تعدادی از هم‌رزمانش در جریان عملیاتی محاصره و همان‌جا شهید می‌شوند. از طریق فیلمی که از همان منطقه در اینترنت منتشر شده بود، متوجه شهادت پدرم شدیم. پدرم هر وقت به سوریه می‌‎رفت خیلی با ما تماس می‌گرفت. این اواخر یک طور خاص با ما حرف می‌زد. یک‌بار به مادرم گفته بود که خانم مرا حلال کن. بعد از تماس آخر نگران شدیم که چرا زنگ نمی‌زند. سفره صلوات پهن کردیم. بعد از مدتی یکی از اقوام که رزمنده بود برگشت، ساک پدر را آورده بود. اما به ما نمی‌گفتند که او شهید شده است. یکی می‌گفت زخمی شده و در بیمارستان است یا می‌گفتند برای عملیات رفته است و محاصره شده‌اند. به یکی از هم‌رزمانش زنگ زدیم و پرسیدیم پدرم کجاست؟ گفت پدرتان حالش خوب است. ما همچنان نگران بودیم، برای همین تصمیم گرفتم جست‌وجوی اینترنتی کنم. ماه رمضان از طرف یک نفر فیلمی برای من فرستاده شد که در آن پیکر پدرم را شناختم. گلوله قناسه بالای ابروی سمت چپش اصابت کرده و به شهادت رسیده بود.»
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->